علی علی ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره

قشنگ ترین تجربه

(◕‿◕)تجربه ای شیرین(◕‿◕)

   ...و تنها فقط برای یک روز دیگر صندلی غذاخوری ،قابلمه ها و ظروف غذاخوری خریداری شده برنج برای فرنی و بادام برای حریره آسیاب شده دستان مادرانه ای در اشتیاق غذا دادن و دهان کودکانه ای در انتظار تجربه دنیای ش گ فت انگیز خور اکی ها ...  عزیز دل مامان این عکسا مربوط به 165 روزگیته ولی ازونجایی که مامان تنبلی داری وبه لطف اینترنت  لاک پشتی تنبل تر از اون  این عکسا رو الان و اینجا واست میذارم. توی پست بعدی یه عالمه عکس داری منتظر باش.سعی می کنم در پست بعدتریش عکس اتاق و وسایلت رو و اتاقنامه ت رو(هرچنددیره) بذارم که یادگار بمونه اگر سرعت این دهکده جهانی با سرعت"اینترنت ملی " ما...
5 اسفند 1390

عشـــ ق تو شـــ اعرم کرد تا این ترانــــ ه گفتم...

سلام همسفر خیال من نامه ات چه زیبا و چه شورانگیز به دلم نشست ، چون آبشاران که از بلندای کوه فرو می ریزد و زمزمه کنان بر دشت روانه می شود... دردرونم احساسیست که با قلم بیان نمی شود ولی می دانم آنچه که در این نامه نانوشته می ماند از تو پوشیده نخواهد ماند  پس آسوده خیال برایت می نویسم و ادامه می دهم... این را د ر شبی سرد از ششمین زمستان یکی شدنمان می نویسم. باورت می شود ده زمستان را باهم و در آرزوی هم به آغوش بهار سپرده ایم؟به همین سادگی؟ امشب می خواهم تورا از لحظه لحظه حالات درونیم با خبر کنم . در این شب سرد، آرزوی این لحظه ام، بارش سنگین و سکوت عمیق و طولانی برف است که همیشه دوست می داشتمش. نه اینکه گویای سکوت همیشگیم باشد نه....
4 اسفند 1390